خوانندگان محترم می توانند هر هفته داستان "آپارتمان شما چکاره است؟" را در روز نامه کسب و کار مطالعه نمایند همچنین آموزشهای کارآفرینی مهندس علی زارعی را در برنامه های تفکر خلاق بخش پاتوق خلاق از رادیو گفتگو و برنامه  راهکار رادیو ایران و آموزشهای نخبه پروری را در برنامه مرزهای دانش رادیو گفتگو و برنامه موج دانش رادیو فارس  بشنوید.همچنین میان برنامه کارآفرینی در خانواده روزهای شنبه تا سه شنبه از رادیو فارس برنامه سایبان مهر پخش می گردد

جهت خواندن قسمتهای دیگر داستان اینجا کلیک کنید

این داستان  در صفحه 7 روزنامه دنیای نوین کسب و کار انتشار یافته است- نویسنده:مهندس علی زارعی

صبح دیگری در زمستان سرد آغاز شد و  پروین بعد از آنکه  بچه ها را به مدرسه برد به ساختمان جدیدی رفت.اما اینبار یک ساختمان مسکونی در انتظار پروین بود.پروین از این موضوع ناراحت شد و کارش را با بی میلی در ساختمان اول شروع کرد.صاحبخانه که خانم میانسالی بود بعد از دقایقی متوجه ناراحتی پروین شد و علت را جویا شد

_ اتفاق افتاده! شما خیلی ناراحت هستید؟

_ نه چیزی نیست ، فقط حوصله ندارم!چون فکر نمی کردم این ساختمان مسکونی باشه!

_ مگه فرقی داره؟ ساختمانهای اداری خستگی کمتری برای کار داره؟

_ نه ،اصلا بحث خستگی نیست،من در روزهای قبل چیزهای زیادی در چند ساختمان اداری درباره کارهای جدید یاد گرفتم .اولش فقط میخواستم با کارهای جدید آشنا بشم تا آینده شغلی بچه هام را تغییر بدم ولی حالا قصد دارم خودم هم در آینده شغل جدیدی داشته باشم و کار در ساختمانهای اداری این امکان را برای من فراهم می کرد

_ خوب پس باید بگم ناراحت نباش چون من برات حرفای گفتنی زیاد دارم

_ شما شاغل هستید؟

_ من تجربه زیادی در چند شغل دارم ، الان هم با خانواده ام  کار می کنم . امروز کمی کسالت داشتم بنابراین توی خونه موندم

_ چه عالی ، پس میتونم هنگام کار باهاتون صحبت کنم.البته اگه اشکالی نداره

_ نه اشکالی نداره ، منم حوصله ام سر نمی ره

_ ممنونم پس از شغلتون برا بگید

_ من معلم بودم و حدود هشت سال قبل با بیست و پنج سال سابقه خودم را بازنشسته کردم.همسرم هم کاسب بود ولی توفیق چندانی در کارش نداشت.چند بار شغلش را عوض کرد ولی هیچگاه پیشرفتی نمی کرد و از این موضوع هم ناراحت بود. تا اینکه وقتی من بازنشسته شدم مدتی برای کمک به مغازه همسرم رفتم وکمی اوضاع بهتر شد ولی باز هم احساس رضایت نداشتیم.یک روز یکی از همکاران قدیمی به صورت اتفاقی به مغازه ما اومد و گفت یک مدرسه غیر دولتی تاسیس کرده ، راستش دلم برای کلاس و بچه ها تنگ شده بود و تصمیم گرفتم من هم یک مدرسه تاسیس کنم

_ این کار را کردید؟

_ بله ، چون سابقه تدریس در آموزش و پرورش را داشتم در مجوز گرفتن مشکلی نداشتم و همه پس اندازهایمان را جمع کردیم و مقداری هم وام گرفتیم و یک دبستان دخترانه تاسیس کردم

_ به همین راحتی؟

_ خیلی هم راحت نبود.فقط حدود دو ماه دنبال مکان بودم.این مرحله واقعا سخت بود چون معمولا مکانهای مناسب برای مدرسه زیاد نیستند و نوسازی آموزش و پرورش هم قوانین سختی داره که اغلب مکانها در بازدید کارشناسان مورد موافقت قرار نمی گرفت.مکان باید حتما یک درب خروجی در حیاط ساختمان داشته باشه،استحکام ساختمان مهمه و حتی جای پارک مناسب و قرار نداشتن مکان در بن بست از قوانین هستند ولی به هر حال مدرسه تاسیس شد

_ بعد موفق شدید

_ دو سال اول خیلی سخت بود.آماده سازی مدرسه،استخدام معلم و از همه مهمتر جذب دانش آموز که بسیار مشکل بود.رقابت شدید بین مدارس وجود داشت و انتظارات خانواده ها هم زیاد بود و توفیق چندانی نداشتیم ولی با تحقیقی که داشتم متوجه شدم همه مدارس در سالهای اول این مشکلات را دارند و از سال سوم به بعد همه چیز تغییر کرد.سال چهارم ظرفیت مدرسه تکمیل شد و تصمیم به راه اندازی شعبه دوم با کمک دخترم گرفتم.خوشبختانه مدرسه ما با دو شعبه بعد از پنج سال در سطح شهر بسیار مطرح شد و موسسه ای با مشارکت من و دختر و پسر و همسرم ثبت کردم و درخواست مجوز مدرسه پسرانه کردیم و در حال حاضر دو شعبه پسرانه هم داریم.خدا را شکر همه خانواده وارد یک کار فرهنگی شدند

_ باز هم تصمیم دارید شعبه ای راه اندازی کنید؟

_ به بچه ها گفتم این کار را انجام دهند تا در کورس رقابت جا نمونند

_ الان خودتون مدیر مدارس هستید؟

_ امسال برای هر مدرسه مدیر مجرایی گذاشتم و خودم نظارت می کنم

_ واقعا بهتون تبریک می گم. دوست دارم مرا برای رسیدن به موفقیت راهنمایی کنید.من همیشه این درخواست را از آدمهای موفق داشتم و نتایج خوبی هم گرفتم.بعضی ها داستانهای آموزنده گفتند و برخی راههای خوبی نشونم دادند

_ اگر خواستی روزی کسب و کاری راه اندازی کنی اول ببین آماده هستی و بعد اینکار را انجام بده تا موفق شوی. همسرم سالها در بازار بود ولی هیچگاه موفق نمی شد.وقتی پروژه های مدرسه موفق شدند ما خیلی فکر کردیم که چرا من بعد از چند سال موفق شدم ولی شوهرم سالها مشکل داشت؟

_ نتیجه چی بود؟

_ما حتی پیش مشاور رفتیم و متوجه شدیم همسرم از نظر شخصیت کارآفرینی هیچگاه آماده نبوده و به جای اینکه شخصیت خودش را عوض بکنه همیشه شغلش را عوض می کرد و مجددا با همون مشکلات مواجه می شد

_ چه تغییری باید در شخصیت انجام می داد؟

_کارشناس به ما گفت هر کسی برای شروع کارش باید ده پارامتر را در وجودش داشته باشه و بعد وارد بازار کار بشه مثل تعهد،انگیزه،تکنیکهای مذاکره و ... وگرنه احتمال موفقیتش خیلی پایین خواهد بود و اگر این ده پارامتر در تفکر و شخصیت انسان نبود بهتره جایی استخدام بشه و به تقویت این پارامترها بپردازه

_ چطوری باید این پارامترها را یاد بگیرم؟

_ میدونی من در ابتدا موفق به راه اندازی یک مدرسه شدم ولی زمانی توانستم به سودآوری برسم و شعبه های بعدی را تاسیس کنم که در دوره های کارآفرینی شرکت کردم و تکنیکهای زیادی را یاد گرفتم و بعد هم که بچه هام میخواستند در موسسه شریک شوند شرطی گذاشتم که حتما دوره ها را طی کنند و قدرت تصمیم گیری و مانور ما بیشتر شد.برای همین اگر علاقه مندی شغلی را راه اندازی کنی حتما ابتدا در این دوره ها ی آموزشی شرکت کن .نکته بعدی هم اینه که همیشه باید کاری کنی که به آرامش برسی و اگر شغلت  باعث بشه آرامش زندگی از تو و خانوادت گرفته بشه این شغل ارزشی نداره

ادامه دارد....

مهندس علی زارعی

جهت خواندن قسمتهای دیگر داستان اینجا کلیک کنید

جهت بزرگنمایی تصویر روی آن کلیک کنید

این داستان  در صفحه 7 روزنامه دنیای نوین کسب و کار انتشار یافته است- نویسنده:مهندس علی زارعی

جهت خواندن قسمتهای دیگر داستان اینجا کلیک کنید

جهت دیدن  آموزش رادیویی کارآفرینی راهکار  اینجا کلیک کنید

 جهت شنیدن قسمتهای آموزش رادیویی نخبه پروری اینجا کلیک کنید